کنار هلیکوپتر جنگیاش ایستاده بوده و به سوالات خبرنگاران جواب میداد
خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟
شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت:
ما برای خاک نمیجنگیم ما برای اسلام میجنگیم. تا هر زمان که اسلام درخطر باشد...
این را گفت و به راه افتاد. خبرنگاران حیران ایستادند
شیرودی آستینهایش را بالا زد
چند نفر به زبانهای مختلف از هم میپرسیدند:
کجا؟ خلبان شیرودی کجا میرود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده!!!
شیرودی همانطور که میرفت ، برگشت. لبخندی زد و بلند گفت:
نماز! دارند اذان میگویند...
خاطره ای از زندگی خلبان شهید علی اکبر شیرودی
منبع: کتاب برگی از دفتر آفتاب، صفحه ۲۰۱
تحلیل جالب پژوهشگر اندیشکده بروکینگز آمریکا
ایران؛ شیری که داعش با دم آن بازی نمیکند
سلفیها تیزی ذوالفقار ایران را خواهند چشید ایرانیان تقصیر بوجود آمدن داعش و سلفش القاعده در عراق را به گردن اشغال عراق در سال 2003 توسط آمریکا و انگلستان میاندازند. جالب است که قطعاً بزرگترین ذینفع جنگ جرج بوش، ایران بوده است. این جنگ دشمن خونخوار ایران صدام حسین را سرنگون کرد که هشت سال جنگ را بر این کشور اسلامی تحمیل کرد.
ادامه مطلب ...نامش «علمدار» است، جانباز 62 درصدی که به سختی نفس میکشد، میگوید: دردهایم نعمتند، من چون اقتدار و سربلندی ایران عزیز را میخواهم به سختی نفس میکشم تا مردم ایران راحت نفس بکشند.
در بهترین دوران زندگیش یعنی دوران جوانی دست از همه چیز شست و برای به تحقق رسیدن اهداف و آرمانهای واقعی نظام مقدس جمهوری اسلامی جوانیش را تقدیم نظام مقدس جمهوری اسلامی کرد او شاید اگر در آن موقع به جبهه نرفته بود مثل همسنیها و دوستانش که الان از سرمایه داران کلان هستند در رفاه و آسایش زندگی میکرد.
چون سرمایه دار بود برایش به راحتی دولا وراست میشدند اما او فدایی شد تا رفاه و آسایش و امنیت را برای سایرین به ارمغان آورد.
بله علمدار غلامی جانباز 62 درصدی به سختی نفس میکشد تا ما راحت نفس بکشیم؛ سرفه امانش را بریده در جیب او انواع اسپریهای جور واجور و رنگارنگ به چشم میخورد بعضی از این اسپریها را باید با داشتن کفش آهنی بدست آورد.
این همه سختی و زجر و درد شبانه ذرهای از اراده وهدفش را نکاسته و میگوید درد و الام را برای خود یک نعمت میدانم و خدایی با آن حال میکنم!
زیرا امید دارم رضای خدا در آن باشد و من چون اقتدار و سربلندی ایران عزیز را میخواهم به سختی نفس میکشم تا مردم ایران راحت نفس بکشند.
این قهرمان خردلی هم اکنون در بیمارستان ام آر آی شیراز با درد و الام دست و پنجه نرم میکند و وب مظلومین شیمیایی ایران در گفتگویی که با او داشت بر خود بالید و به این مردان آهنی و بیادعا افتخار کرد و این ایثار و از خود گذشتگی را به مقام معظم رهبری تبریک میگوید و این نوید را به مردم صبور و ارزشی ایران اسلامی میدهد که آرام و بدون دغدغه باشید و راحت بخوابید که تا ما این قهرمانان خردلی را داریم همیشه با اقتدار و سربلندی و عزت زندگی خواهیم کرد.
و این را هم بدانیم که بالندگی و سربلندیمان را مدیون این ایثارگران بیادعا هستیم به او میگوییم چه مشکلاتی دارید او خندهای زیبا همراه با تبسم میکند و میگوید مشکل فراوان اما از بیان آن معذور.
متعجب از او میپرسم واضح بگویید میگوید «در برابر مشکلات ایستادگی میکنم تا خدای ناکرده بدخواهان نظام و رهبری سوء استفاده نکنند
-
در زمان جنگ جلساتی در خصوص وضعیت جبهه ها با مسئولین و فرماندهان تشکیل می شد . دریکی از روزها من در معیت شهید والا مقام عباس بابایی و شهید بزرگوار صیاد شیرازی بودم. شهید صیاد شیرازی به شهید بابایی گفت : عباس جان امروز ساعت ۴ ستاد نیروی زمینی جلسه داریم شما هم باید تشریف بیاورید .
شهید بابایی به شهید صیاد گفتند: (( بالامجان ما که ماشین نداریم چه طوری این همه راه را بیاییم )) .شهید صیاد گفتند : (( مشکلی نیست من راننده و ماشین میفرستم شما را بیاورد )) . این را هم بگویم شهید بابایی بجز مواقع پرواز همیشه با لباس بسیجی بودند.
بعداز ظهر راننده و ماشین آمد جهت بردن شهید بابایی. به اتفاق ایشان و یکی دیگر از برادران به جلو ساختمان آمدیم . ماشین و راننده آماده بود . راننده ای که آمده بود گفت: من آمده ام تیمسار بابایی را ببرم . شهید بابایی گفت : ((بالامجان تیمسار بابایی رفت، شما ما را برسان)) . سوار ماشین که شدیم راننده در حالی که سیگار می کشید شروع کرد به فحاشی به اُمرای ارتش و همین طور بد و بیراه میگفت ازجمله به شهید بابایی. من چند بار خواستم به او بگویم که حواست باشد ایشان تیمسار بابایی هستند اما شهید بابایی نگذاشتند .
بهرحال به درب ورودی ساختمان ستاد نیروی زمیینی رسیدیم و وارد دژبانی شدیم. دژبان جهت شناسایی، هویت افراد را سوال کرد . شهید بابایی گفت :من بابایی هستم ٰاما دژبان قبول نمی کرد لذا دژبان به دفتر شهید صیاد تلفن زد و دفتر شهید صیاد هویت ایشان را تایید و به دژبان دستور ورود ایشان را داد. دژبان با احراز هویت شهید بابایی جلو آمد و احترام نظامی محکمی انجام داد و گفت: بفرمایید تیمسارٰ.. شهید بابایی وارد محوطه شد و ما در دژبانی منتظر ایشان ماندیم .
به محض اینکه دژبان به شهید بابایی احترام نظامی کرد .راننده رنگش مثل گچ سفید شد وگفت بدبخت شدم ، ایشان تیمسار بابایی بودند و من این قدر فحاشی کردم . “آخ که بیچاره شدم، الان است که تیمسار بابایی شکایت مرا به تیمسار صیاد بکنند و تیمسار صیاد هم مرا بیچاره خواهند و حسابی مرا تنبیه می کنند . حدود ۲ ساعت بعد شهید بابایی و شهید صیاد از ساختمان ستاد خارج و به سمت دژبانی آمدند . این بنده خدا حسابی ترسیده بوده. به محض ورود شهید صیاد و شهید بابایی به دژبانی ٰ شهید صیاد به شهید بابایی گفتند: ایشان بودنند تیمسار! حتما ایشان را تشویق میکنیم .حتما ایشان را مورد تفقد قرار میدهیم . راننده هاج و واج داشت نگاه میکرد ومتعجب شده بود . ناگهان زد زیر گریه وشروع به گریستن کرد و از کاری که کرده بود خجالت کشید .شهید بابایی جلو آمد و او را دربغل گرفت و گفت: بالامجان چیزی نشده و مساله ای نیست ما باهم برادریم .راننده نیز از شهید بابایی عذر خواهی کرد .
روحشون شاد
امیر سرتیپ حیدری، جانشین فرمانده نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران با بیان اینکه این نیرو تمام تحولات عراق را رصد میکند، اظهار کرد: ما این آمادگی را به لحاظ نظامی داریم که هر موقع فرمانده کل قوا و فرماندهان ارتش اجازه دهند به وظیفه و تکلیف قانونی خود عمل کنیم.
سلام علیکم بارها از شما و منبری های مقلدان شما شنیده ام که یکی از بزرگترین خیانت های جمهوری اسلامی و رهبران آن به جهان تشیع، حمایت از سنی های کشور فلسطین و سوریه و فارغ شدن از بلاد و بقاع متبرکه شیعه است، بارها شنیده ام که اعلام داشته اید بجای مسجد الاقصی باید به فکر مبارزه با غاصبان و مخربان قبرستان بقیع بود، بارها شنیده ام که خیانت جمهوری اسلامی چرخاندن نگاه ها از کربلا به قدس است، امروز کربلا این قطب عالم تشیع و دیگر اماکن متبرکه کشورِشیعه نشین عراق و هزاران زن و مرد شیعه عراقی در معرض خطر جدی گروه سنی های تکفیری داعش قرار دارند بنده به عنوان یک بچه شیعه از شما منادی و مدعی حفظ و حراست از اصول اصیل شیعی و پاسدارِحرم های متبرک ائمه اطهار(ع)!، عاجزانه درخواست و مطالبه می نمایم با صدور فتوای جهاد علیه این سنی های تکفیری خیل طرفداران و مقلدانتان را که سال هاست با قمه زنی- بنا به استدلال خودتان- روحیه جهادی و حماسی خود را حفظ کرده اند، به عراق گسیل دارید تا از اصول و خطوط قرمز شیعه! دفاع نمایند. امید است علت سکوت این چند روزه شما تدوین متن چنین حکمی بوده باشد چرا که سکوت در این شرایط ممکن است توسط طرفداران جمهوری اسلامی دلیلی بر طبل تو خالی بودن ادعاهای قبلیتان جلوه داده شود! بی صبرانه منتظر حضور شما، مقلدان و اقوامتان در این جهاد فی سبیل الله هستیم
این جریانات را که نگاه می کنم یاد پاوه میافتم و پیام امام که معجزه کرد و پاوه رو نجات داد ...
عراق یک امام خمینی کم دارد ...
اگر امروز امام خامنهای، فرمان دهد؛ عراق را حفظ کنید ...
ارتش داعش که هیچ، ارتش دنیا نتواند که جوابم دهد ...
اگه الان راحت وبگردی میکنی
خیالتم راحته که دست اون مسلمون کشا و شیعه کشا بهت نمیرسه
بخاطر امثال همین جانبازا و شهداست که با جونشون بازی کردن و سختی رو به جون خریدن تا من و تو آسوده زندگی کنیم
همه جای دنیام واسه همچین آدماشون احترام زیادی قائلن
آبجی_داداش
مهم نیست چه اعتقاداتی یا تفکری داری ولی شهدا و جانبازا لایق احترامن
به افتخار این دسته مردان بزرگ این مرز و بوم
نبرد یگان جنگاوران ( تکاوران )
بازگویی خاطرات جنگ در کردستان
آزاده جانباز میکاییل احمدزاده -نیروهای بعثی مستقر در هدف پنجم نیز پس از مدتی مقاومت زیرپوشهای سفید خود را به نشانه تسلیم درآوردند. تکاوران غیور بدون فوت وقت، در هدف پنجم مستقر شدند و ما هم بدون معطلی آتش خود را بر روی هدف ششم منتقل کردیم.
حدود ساعت چهار صبح بود که ماموریت یافتیم از پادگان مهاباد به سوی منطقه عملیاتی حاج عمران حرکت کنیم. فرمانداری منطقه، چندین خودرو شخصی برای جابهجایی نیروها در اختیار واحدهای ما قرار داد. با این حال به خاطر تجهیزات زیادی که همراه داشتیم نقل و انتقال ما بیشتر از حد معمول به طول انجامید.سرانجام با تلاش بیوقفه رزمندگان به پیرانشهر رسیدیم. پشت پادگان پیرانشهر روستایی بود به نام بن دره که بنه و وسایل خود را در آن جا پیاده کردیم و منتظر ماندیم تا هوا کاملا تاریک شود.
ادامه مطلب ...
با یکی از دوستان وبلاگ نویس الان نشسته بودیم صحبت میکردیم، گفت تسنیم یه مطلبی از قول جانشین حفاظت سپاه گفته توجریان شهادت شهید صیاد،حفاظت اطلاعات ارتش مقصر بود!؟ تعجب کردم گفتم نکنه اونها ترورش کردن؟ رفتم مطلب رو سرچ کردم و پیداش کردم، دیدم ایشون یه سؤال ازش کردن که: "ما در طول سالهای اخیر شاهد آن بودهایم که برخی از فرماندههان یا چهرههای مشهور علمی یا نظامی نظیر شهید صیاد در معابر عمومی ترور شدهاند، در هنگامههای اینچنینی انتقاداتی به حفاظت از این افراد صورت گرفته، نظر شما در این باره چیست و آیا حفاظت از این افراد جزو وظایف مجموعه تحت مدیریت شما هم به حساب میآید؟" ایشونم اینطوری گفته که: مسئولیت حفاظت از کل شخصیتهای نظام با ما نیست و وظایف اینچنینی تعریف شده است. هم سپاه مسئولیت بر عهده دارد هم نیروی انتظامی هم نیروهای مسلح، به عنوان مثال نیروهای مسلح مسئولیت حفاظت از جان فرماندههان خود را بر عهده دارند، مسئولیت حفاظت از فرمانده ارتش را خود ارتش بر عهده دارد و مسئولیت حفاظت از فرماندهان نیروهایشان را خود آنها بر عهده دارند. شهید بزرگوار صیاد شیرازی هم جزو همین دایره است که حفاظتشان باید انجام میگرفت. هر کجا حفاظت از افراد کامل صورت گرفته است به هیچ عنوان عوامل دشمن نتوانستهاند حرکتی انجام دهند، به عنوان مثال شهید بزرگوار لاجوردی محافظ نداشتهاند و به شهادت رسیدهاند که البته عوامل ترور این شهید بزرگوار و والامقام هم دستگیر شدند. اما در انفجار دفتر حزب جمهوری از عامل نفوذی استفاده کردند و توانستند به هدف خود برسند و این کار توسط نزدیکترین افراد به حزب جمهوری صورت گرفته است. شهید باهنر و شهید رجایی را هم عوامل نفوذی به شهادت رساندند." برادر بزرگوار ما یه فامیل دوری داریم که اتفاقاً از عزیزان حفاظت سپاه است و محافظ دکتر عباسی بود که ترور شد و الحمدلله به شهادت نرسید. ایشون می گفت شهید صیاد تو ستادکل جانشین بوده، خوب عزیز دل برادر به ارتش چه ربطی داشته اگر اشکالی بود به ستادکل باید می گفتید نه ارتش، ببخشیدا، یاد رفیقای بابام افتادم که از این حرفا می زدن، اما بابام به من میگفت از این حرفای بدون فکر نزن!، ارتش و سپاه دو تا بال انقلاب هستن، هر دو رو ما باید تقویت کنیم تا این پرنده خوب پرواز کنه و با قدرت اوج بگیره، یه بال قوی کنار یه بال ضعیف میشه یه پرنده علیل بدرد نخور، خلاصه که امروز یاد نصیحتای اون موقع بابام افتادم.
بمب افکنB- 2
تنها هواپیمای نیروی هوایی ایالات متحده است که قابلیت حمل بمب های عظیم و
رهاکردن آن بر فراز تأسیسات هسته ای زیرزمینی ایران را دارد. مخزن مهمات
20 فوتی آن توسط یک سیستم GPS هدایت می شود و اعتقاد بر این است که می
تواند قبل از انفجار تا عمق 2300 متری در سطوح بتنی نفوذ کند. دیگه من از
برنامه های نظامی آمریکا و صرف هزینه های بالا و ... نگم. خب قطعا یکی از
گزینه های آمریکا حمله نظامی خواهد بود و تجربه نشان داده که تنها سلاح ما
برای مقابله با این تهدید دشمن ، ایمان و اتحاد و ایستادگی عیله دشمن است.
دشمن هر زمان متوجه شود که در ایران عزیزمان این گزینه های کم رنگ شده ،
یک لحظه را هم برای حمله به ایران تلف نمی کند.
این وسط یک سوال :
اونایی که دوست دارند با انجام یه کاریی و اعلام یه سری برنامه و ... مردم
ما رو دلسرد و ایمانشان رو ضعیف و اتحاد بین شون رو به هم بزنند ، به
نظرتون کدوم طرفی هستند ؟ اونایی که دارند در مقابل تهدیدات پوشالی دشمن یک
قدم یک قدم عقب می رند و در عوضش دشمن داره همین طور هله وهله کنان جلو
میاد ، خدمت می کنند و یا خیانت ؟ آیا از نظر عقلایی درسته پیشرفت های که
با خون متخصص های ما آبیاری شده متوقف کنیم ولی آنها همچنان بسازن و
بتازند بعید مدانم کسی دلسوز کشور و انقلاب باشد مسحور القاات حریف نشده
باشند از این وضیعت مسرور باشد
یادمون باشه که دشمن هوشیار و بیداره ، پس آقایونی که در خواب غفلت بسر می برند لطفا بیدار شید...